جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1393

1. ساقیا صاف می عیش به خودکامان دِه

2. دُردی درد به خون جگر آشامان دِه

3. هر که دردی نکشد گرچه سر خاصانست

4. بکش افسار و سرش در کله عامان ده

5. مشرب دُردکشی نیست نکونامان را

6. مطربا خیز و صلا در صف بدنامان ده

7. زاهدان زآتش ماسوختگان مجروحند

8. شرری یارب ازین شعله به آن خامان ده

9. چون ز شوق تو کشم سر به گریبان عدم

10. بهر عطر كفنم گردی از آن دامان ده

11. نیست بی مقدم تو کار مرا سامانی

12. قدمی رنجه کن و کار مرا سامان ده

13. جامی ایام گل از صومعه سوی چمن آی

14. خرقۀ زهد به تاراجِ گلْ اندامان ده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز حال ما دلت آگه شود مگر وقتی
* که لاله بردمد از خاک کشتگان غمت
شعر کامل
حافظ
* ابلهی کو روز روشن شمع کافوری نهد
* زود بینی کش بشب روغن نباشد در چراغ
شعر کامل
سعدی
* مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
* که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
شعر کامل
حافظ