لینک اشتراک گذاری
کپی شد
جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1436

1. بر سرِ کویت ز من خشک استخوانی مانده

2. پیش تیرت یادگار از من نشانی مانده

3. در بیابان غمت تا رفته عقل و صبر و هوش

4. چیست دل، سرگشته ای از کاروانی مانده

5. زیر ابرو چشم و رخسارت بود بر روی گل

6. خفته ترکی مست و بر بالین کمانی مانده

7. تا یکی را زان دو لب پوشیده خط گویی ز من

8. نیم جانی گشته غایب، نیم جانی مانده

9. جان بر اوج آسمان از آستانت دور هست

10. بر زمین مرغی زعالی آشیانی مانده

11. بی تو گفت وگو نخواهم بهر ناله در رهت

12. چون درآیم در دهان جنبان زبانی مانده

13. مانده جامی از جوانی دور و زانش باک نیست

14. باک از آن دارد که مهجور از جوانی مانده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* در خرابات چه حاجت به مناجات من است
* دست برداشته دایم به دعا تاک آنجا
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن که صد نامۀ ما خواند و جوابی ننوشت
* سطری از غیر نیامد که کتابی ننوشت
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
* تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
شعر کامل
سعدی