جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1482

1. مرا بس بر سرِ میدان عشّاق این سرافرازی

2. که روزی پیش چوگانت کنم چون گوی سربازی

3. چو سرها بر سرِ میدانت اندازند مشتاقان

4. همه تن سر شوم چون گوی از شوقِ سراندازی

5. بود گوی سرم را با خَم چوگان تو حالی

6. به یک چوگان چه باشد گر به حال گوی پردازی

7. درین میدان فیروزه برآید مِهر هر روزه

8. به شکل گوی زر باشد به چوگانیش بنوازی

9. فلک می گوید اللّهم سلّم از قفای تو

10. چو رخش تیزگام اندر قفای گوی می تازی

11. به تنهایی مکن گوی سرم را در خَم چوگان

12. درین میدان نخواهم دیگری را با تو انبازی

13. مکحّل گشت چشم جامی از خاک سُمِ اسبت

14. چو چشمِ انجم از گَرد سپاه شاه ابوالغازی

15. سپهر مکرمت سلطان حسین آن کز دل روشن

16. کند بر آفتابِ معدلت چون صبح دمسازی

17. بقایش باد چندان کاندرین کاخ پر آوازه

18. کند با صور محشر نوبت ملکش هم آوازی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
* مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
شعر کامل
حافظ
* کدام بلبل آتش نفس به باغ آمد؟
* که خون مرده دلان جوش ارغوان برداشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* خرمن گل بود و شد از مرگ شاخ زعفران
* صد گلستان بیش ارزد زعفران عاشقان
شعر کامل
مولوی