جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 231

1. خوی تو بسی نازک و ما را ادبی نیست

2. گر زانک بگیرد دلت از ما عجبی نیست

3. نبود قدمی در رهت ای چشمۀ حیوان

4. کافتاده چو من غرقه به خون تشنه لبی نیست

5. هر تار ز زلفت سبب جذبۀ عشق است

6. سویت کشش خاطر ما بی سببی نیست

7. از نغمۀ غم بس مکن ای مرغ سحرخیز

8. کامسال درین باغ نوای طربی نیست

9. سر بر دَرِ تو خواب غنیمت بود امشب

10. کین دولت بیدار شبی هست و شبی نیست

11. پیداست چه خیزد ز طلبکاری عاشق

12. گر از طرف دوست نهانی طلبی نیست

13. کردی لقب جامی بی دل سگ این کوی

14. در مجمع یاران بِه از اینش لقبی نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
* کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
شعر کامل
سعدی
* ببستی چشم یعنی وقت خواب است
* نه خوابت آن حریفان را جواب است
شعر کامل
مولوی
* شقایق سوختی دایم سپندش
* که از چشم خسان ناید گزندش
شعر کامل
وحشی بافقی