جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 262

1. این زمینی است که سرمنزل جانان بودست

2. مطرح نور رخ آن مه تابان بودست

3. این زمینی است که هر شیب و فرازی که دروست

4. جای آمد شد آن سرو خرامان بودست

5. این زمینی است که هرجا خس و خاری بینی

6. پیش از این رسته به جایش گل و ریحان بودست

7. دامن نازکشان رفته به هر جانب ازو

8. آنکه صد دست تمنّاش به دامان بودست

9. می دهد خاک رهش خاصیت آن آبم

10. که نصیب خضر از چشمۀ حیوان بودست

11. باید افشاند ز هر نوک مژه خون جگر

12. هر کجا لعل لب او شکرافشان بودست

13. جان جامی به حقیقت ز همین باد و هواست

14. گر به صورت گِلش از خاک خراسان بودست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان سر به سر عبرت و حکمت‌ست
* چرا زو همه بهر من غفلت‌ست
شعر کامل
فردوسی
* بیا تا به شادی خوریم و دهیم
* چو گاه گذشتن بود بگذریم
شعر کامل
فردوسی
* چو بی زعفران گشته‌ای خنده ناک
* مخور زعفران تا نگردی هلاک
شعر کامل
نظامی