جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 273

1. یار نازک دلی که بی موجب ز من آزار داشت

2. عمری از تیغ تغافل خاطرم افگار داشت

3. داشتم بسیار درد و حسرت از آزار او

4. با من آزارش نمی دانم چرا بسیار داشت

5. کار او آن بود کآرَدْ عاشقان را دل به دست

6. چون مرا افتاد با او کار دست از کار داشت

7. دیدن بخت من از نادیدن او تیره بود

8. روشن آن چشمی که بینایی از آن رخسار داشت

9. آگه از بيداریِ شب های من دانی که کیست

10. آنکه بی روی چنان ماهی شبی بیدار داشت

11. می گذشت آن سرو و می مُردم ز غیرت گرچه رو

12. با وجود چشم من بر خاک رَه رفتار داشت

13. بود جامی با سگانش یار لیک آن سنگدل

14. گه گهی گر التفاتی داشت با اغیار داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یا برون آی همچو سیر از پوست
* یا به پرده درون نشین چو پیاز
شعر کامل
سنایی
* کدام بلبل آتش نفس به باغ آمد؟
* که خون مرده دلان جوش ارغوان برداشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* بلبلی را که به دیدار ز گل قانع شد
* در اگر بسته شود رخنه دیواری هست
شعر کامل
صائب تبریزی