جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 404

1. مَه که از خجلت آن شمع شکر لب بگریخت

2. تا که رسوا نشود روز شباشب بگریخت

3. مانع مرغ دل از طوف درش قالب بود

4. بال همّت زد و از صحبت قالب بگریخت

5. دامن از ما به ملاقات رقیبان درچید

6. بی ادب بود زیاران مؤدّب بگریخت

7. زان طبیبم شده بیمار که بیماران را

8. دردسر رفت ز دیدار وی و تب بگریخت

9. تاب خورشید جهان تاب کی آرد دیوی

10. که شب تیره ز رخشیدن کوکب بگریخت

11. شب که یارب زدم از هجر تو تا کنگر عرش

12. مرغ بام فلک از ناوک یارب بگریخت

13. بود بر روی مسبّب ز مسبّب پرده

14. جامی از شوق مُسبّب ز مُسبّب بگریخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
* هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
شعر کامل
سعدی
* من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
* قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو
شعر کامل
حافظ
* گر خبر داری زحی لایموت
* بر دهان خود بنه مهر سکوت
شعر کامل
عطار