جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 408

1. مرا نیست برخوردن باده باعث

2. بجز غفلت از عالم پر حوادث

3. چه جمعیت آید ز گردنده چرخی

4. که بر وضع واحد دوان نیست لابث

5. بده ساقیا می که بی بهره از وی

6. بود در همه شغل لاهی و عابث

7. از آن می که کنیت ابوالطيّباتش

8. سزاوار باشد نه اُمُ الْخَبائِث

9. از آن می که سوگند تایب نگردد

10. زشربش به شرع خردمند حانث

11. از آن می که معنی است در کسب دانش

12. زبسط اقاویل و طول مباحث

13. به می صرف کن جامیا هرچه داری

14. مکن صرفه چون ممسكان بهر وارث


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بس که زاهد به ریا سبحۀ صد دانه شمرد
* در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
شعر کامل
جامی
* از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
* دولت در آن سرا و گشایش در آن در است
شعر کامل
حافظ
* نسبت قد بلند تو چو کردم با سرو
* سخن مردم کوته نظرم یاد آمد
شعر کامل
خواجوی کرمانی