جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 411

1. آن مه که یافت امشب ازو عیش ما رواج

2. روشن به اوست مجلس ما اَطْفِئُوا السّراج

3. فرسوده استخوان من از خاک پاش پُر

4. باشد به چشم اهل نظر سرمه دان عاج

5. روح الله ار طبيب شود جز به وصل یار

6. بیمار عشق را نتواند کسی علاج

7. نتوان ره آجل به حيل بست بر کسی

8. کش زخم تیغ عشق کند رخنه در مزاج

9. طاعت مجو ز من چو دل و دین ز دست شد

10. چون دِه خراب شد نکشد محنت خراج

11. بر خاک آستان تو سنگ جفا به سر

12. دارم فراغت از هوس تخت و میل تاج

13. جامی چو یار وعده کند صبر پیش گیر

14. طبع کریم را به تقاضا چه احتیاج


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
* قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
شعر کامل
حافظ
* دی زمانی به تکلف بر سعدی بنشست
* فتنه بنشست چو برخاست قیامت برخاست
شعر کامل
سعدی
* شبم در ماتم هجران دو ابرو در خیال آمد
* به سینه هر کجا ناخن زدم شکل هلال آمد
شعر کامل
جامی