جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 449

1. خاکی که زیر پای خود آن شوخ بسپرد

2. صد جان بها دهند اگر پا بیفشرد

3. مشتاق کعبه را ز بساط حریر به

4. ریگ حرم که در تَه پهلو بگسترد

5. مویی شدم ز فقر و فنا کو قلندری

6. کین موی را به پاکی تجرید بسترد

7. گرمی مجو به مجلس واعظ که مستمع

8. گر باشد آتش از دم سردش بیفسرد

9. بر من به روز هجر ز جان نیست منّتی

10. ایام مرگ را خرد از عمر نشمرد

11. من آن نیم که سر کشم از حکم تیغ او

12. صد بار اگر چو شمع سرم را ز تن بُرَد

13. جامی حریف اهل درین بزمگه نیافت

14. بر وی مگیر خرده اگر می نمی خورد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
* که این سیب زنخ زان بوستان به
شعر کامل
حافظ
* پیاز آمد آن بی هنر جمله پوست
* که پنداشت چون پسته مغزی در اوست
شعر کامل
سعدی
* به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن
* اگر ز سوختگانی صدا بلند مکن
شعر کامل
صائب تبریزی