جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 451

1. چو تُرک سرکشم از خواب ناز برخیزد

2. هزار فتنه ز هر گوشه ای برانگیزد

3. به خون غیر دريغست تیغش آلوده

4. مباد آنکه به جز خون عاشقان ریزد

5. میان صیدگهش زارم اوفتاده مگر

6. طفیل صید به فتراک خویشم آویزد

7. چنین که بخت بد و یار نیک خصم منند

8. ز چنگ غصّه دل من چگونه بگریزد

9. گهی که یار دهد کام بخت نگذارد

10. گهی که بخت شود رام يار بستیزد

11. فلک ز جام طرب جرعه ای به من ندهد

12. که از نخست به زهر غمش نیامیزد

13. اگرچه دعوی تقوا همی کند جامی

14. به دور لعل تو مشکل ز باده پرهیزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
* دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
شعر کامل
سعدی
* گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
* گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
شعر کامل
حافظ
* گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا
* حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
شعر کامل
حافظ