جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 536

1. دی چو دید آن مه مرا از راه گردیدن چه بود

2. وان روان بگذشتن آنگه بازپس دیدن چه بود

3. با رفیقان گرنه رمزی داشت از من در میان

4. آن اشارت کردن پنهان و خندیدن چه بود

5. بیدلی می گفت دی، كان ماه را خانه کجاست

6. من ز غیرت سوختم كان خانه پرسیدن چه بود

7. بر نشان پای او سازم بهانه سجده را

8. تا نگوید کس که رخ بر خاک مالیدن چه بود

9. گرنه آخر در دلش جا کرد قول مدّعی

10. بی گناه از عاشق بیچاره رنجیدن چه بود

11. من نیاسودم ز ناله دوش و آن بدخو نگفت

12. شب همه شب بر سرِ این کوی نالیدن چه بود

13. جامی آخر زان جوان بازیچۀ طفلان شدی

14. خود بگو پیرانه سر این عشق ورزیدن چه بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
* و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
شعر کامل
سعدی
* پرتو حسن ازل افتاده بر دیوار و در
* دیو چون یوسف در اینجا محو دیدار خودست
شعر کامل
صائب تبریزی
* مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
* که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
شعر کامل
سعدی