جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 557

1. برهنگان چمن باز سبزپوش شدند

2. زتيغ خور سپرِ رندِ باده نوش شدند

3. نوای عیش زد از شاخ سرو مرغ سحر

4. معاشران همه در نعره و خروش شدند

5. فقیه مدرسه با طالبان حلقۀ درس

6. کشیده صف به درِ پیر می فروش شدند

7. کجاست طاقت می صوفیان صومعه را

8. که ناچشیده به بویی ز عقل و هوش شدند

9. خوش آن کسان که چنان مست و بی خودند امروز

10. که فارغ از غم فردا و یاد دوش شدند

11. حدیث عشق به تقلید لذّتی ندهد

12. خوش آن گروه کزین گفت وگو خموش شدند

13. رسید گفتۀ جامی به بلبلان چمن

14. زبان نطق ببستند و جمله گوش شدند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
* خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم
شعر کامل
حافظ
* فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
* بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
شعر کامل
سعدی
* دست و پا گم میکنم زان نرگس نیلوفری
* من که عمری شد بلای آسمانی می کشم
شعر کامل
صائب تبریزی