جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 724

1. نه همین وقت مرا عشق مشوّش دارد

2. کیست در دورِ جمالت که دلی خوش دارد

3. جمع و فرقیست عجب زلف ترا صوفی وار

4. شانه اش جمع کند باد مشوّش دارد

5. دل به هر حلقه جدا می کشد از زلف توام

6. دل من بین که ز زلفت چه کشاکش دارد

7. اَبْرَش سرکش تو کش جهد از نعل آتش

8. منِ دلسوخته را نعل در آتش دارد

9. دارد از کاسۀ سم سرخوشیی کاسۀ می

10. هرکه در راه تو سر بر سُم ابرش دارد

11. آفت جان شود و شور جهان هرکه چو تو

12. لب شیرین، خط مشکین، رخ مهوش دارد

13. میل طفلان سوی نقش است از آن رو جامی

14. بهر تو چهره به خونابه منقّش دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از زلف مشکبوی تو مجلس معطرست
* گوئی که عود خام بر آتش نهاده‌ئی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* از ثمر شیرین نسازی گر دهان خلق را
* سعی کن از سایه ات چون بید آساید کسی
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر تندبادی براید ز کنج
* بخاک افگند نارسیده ترنج
شعر کامل
فردوسی