جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 736

1. آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد

2. بلبل از شاخ سمن وصف رخ او می کرد

3. صبحدم باد دم از حلقۀ زلفش می زد

4. باغ را ناف پر از نافۀ آهو می کرد

5. از به آنروز ترنجِ ذقنش می پرسید

6. که به بازیچه ز نارنج ترازو می کرد

7. آدم آن روز که مسجود ملایک شده بود

8. با خود اندیشۀ آن گوشۀ ابرو می کرد

9. ای خوش آن شب که منش دست کمر می کردم

10. طوقِ اقبال من آواز خمِ بازو می کرد

11. نقش هر آرزو از لوح ضمیرم می شست

12. در تمنّای خودم یک دل و یک رو می کرد

13. گرچه جامی سخن از روح قدس تلقین داشت

14. دوش دریوزه از آن لعل سخنگو می کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
* همه دانند که در صحبت گل خاری هست
شعر کامل
سعدی
* طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
* غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
شعر کامل
وحشی بافقی
* یافت در بی بصری گمشده خود یعقوب
* بصر از هر که گرفتند بصیرت دادند
شعر کامل
صائب تبریزی