جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 938

1. من که مِهر عارضت می ورزم از صبحِ ازل

2. نگسلم از زلف تو پیوند تا شام اجل

3. گر به دست باد نبود حل و عقد زلفِ تو

4. کی شود سوداییان عشق را یک عقده حل

5. شد رقیب آواره و جایش سگ کویت گرفت

6. بیدلان را خاست از جان نعرۀ نعم البدل

7. محتسب قول و عمل را ناروا گوید ولی

8. نیست مطرب را روا قطعا به قول او عمل

9. در دلم زین سان که محکم شد اساس عشق تو

10. کی به توفان غم و سیل بلا یابد خلل

11. دل محل تست تا گم شد به جست و جوی او

12. بر درت هر چند می جویم نمی یابم محل

13. هست در وصف رخت از گفتۀ جامی مدام

14. گلرخان را غنچه سان رنگین ورق ها در بغل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
* معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
شعر کامل
حافظ
* مگر خواهد گشادن باغ شاخ ارغوان را خون
* که نرگس تشت زر بر دست و گلبن نیشتر دارد
شعر کامل
سلمان ساوجی
* از آتش سودایت دارم من و دارد دل
* داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
شعر کامل
رهی معیری