جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 957

1. دیدم ترا و رفت ز دست اختیار دل

2. آری ز دستِ دیده خرابست کار دل

3. هر نخل آرزو که نشاندم زقدّتو

4. در باغ جان نداد بری غیر بار دل

5. تُر کیست چشم مست تو کز ابرو و مژه

6. تیر و کمان کشیده به قصدِ شکار دل

7. دل سوخت ز آتش غم و پیکان به سینه ماند

8. هم یادگار تیر تو، هم یادگار دل

9. دل دادمت که گر بودش بیقرارییی

10. از جور روزگار شوی غمگسار دل

11. توغمگسار ناشده بردی قرار ازو

12. باتو چنین نبود ز اول قرار دل

13. جامی به پردۀ دل خود ساخت جای تو

14. یعنی درون پرده تویی رازدار دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می توان کردن به نرمی راه در دلهای سخت
* رشته از همواری خود غوطه در گوهر زده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
* و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
شعر کامل
سعدی
* ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
* سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن
شعر کامل
حافظ