جامی_هفت اورنگتحفة‌الاحرار (فهرست)

قسمت 6 - حکایت شیخ روزبهان با بیوه‌ای که میوهٔ دل خود را شیوهٔ مستوری می‌آموخت

1. روز بهان فارس میدان عشق

2. فارسیان را شه ایوان عشق

3. پیش در پرده‌سرائی رسید

4. از پس آن پرده‌نوائی شنید

5. کز سر مهر و شفقت مادری

6. گفت به خورشید لقا دختری

7. کای به جمال از همه خوبان فزون!

8. پای منه هردم از ایوان برون!

9. ترسم از افزونی دیدار تو

10. کم شود اندوه خریدار تو

11. نرخ متاعی که فراوان بود

12. گر به مثل جان بود، ارزان بود

13. شیخ چو آن زمزمه راگوش کرد

14. سر محبت ز دلش جوش کرد

15. بانگ برآورد که: ای گنده پیر!

16. از دلت این بیخ هوس کنده‌گیر!

17. حسن نه آنست که ماند نهان

18. گرچه برد پردهٔ جهان در جهان

19. حسن که در پرده مستوری است

20. زخم هوس خوردهٔ منظوری است

21. تا ندرد چادر مستوری‌اش

22. جا نشود منظر منظوری‌اش

23. جلوه که هر لحظه تقاضا کند

24. بهر دلی دان که تماشا کند

25. تا ز غم عشق چو شیدا شود

26. کوکبهٔ حسن هویدا شود

27. جامی! اگر زندهٔ بیننده‌ای

28. در صف عشاق نشیننده‌ای،

29. سرمه ز خاک قدم عشق گیر!

30. زنده به زیر علم عشق میر!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جای آن است که خون موج زند در دل لعل
* زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
شعر کامل
حافظ
* حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
* کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
شعر کامل
حافظ
* تا خیال گریه کردم یار رفت
* این غزال از بوی خون رم می کند
شعر کامل
صائب تبریزی