جامی_هفت اورنگسبحة‌الابرار (فهرست)

قسمت 15 - حکایت صبر عیار

1. شحنه‌ای گفت که عیاری را

2. مانده در حبس گرفتاری را،

3. بند بر پای، برون آوردند

4. بر سر جمع، سیاست کردند

5. شد ز بس چوب، چو انگشت سیاه

6. لیک بر نمد از او شعلهٔ آه

7. رخت از آن ورطه چو آورد برون

8. پیش یاران ز دهان کرد برون،

9. درم سیم، به چندین پاره

10. بلکه ماهی شده چند استاره

11. محرمی کرد سالش کاین چیست؟

12. بدر کامل شده چون پروین چیست؟

13. گفت جا داشت در آن محفل بیم

14. زیر دندان من این درهم سیم

15. در صف جمع مهی حاضر بود

16. که بدو چشم دلم ناظر بود

17. پیش وی با همه بی‌باکی خویش

18. شرمم آمد ز جزع ناکی خویش

19. اندر آن واقعه خندان خندان

20. بس که در صبر فشردم دندان،

21. زیر دندان درمم جوجو شد

22. سکهٔ درهم صبرم نو شد

23. صبر اگر چند که زهر آیین است

24. عاقبت همچو شکر شیرین است

25. مکن از تلخی آن زهر خروش

26. کآخر کار شود چشمهٔ نوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دشمن جفا بردی از بهر دوست
* که تریاک اکبر بود زهر دوست
شعر کامل
سعدی
* هر ذره که در خاک زمینی بوده است
* پیش از من و تو تاج و نگینی بوده است
شعر کامل
خیام
* این تخم توبه ای که تو در خاک کرده ای
* موقوف آبیاری اشک ندامت است
شعر کامل
صائب تبریزی