جامی_هفت اورنگسبحة‌الابرار (فهرست)

قسمت 18 - حکایت خوابیدن ابوتراب نسفی در میدان جنگ

1. بوتراب آن گهر بحر شرف

2. کبرو یافت از او خاک نسف

3. با خود آن دم که جهادی‌ش نماند

4. مرکب جهد سوی اعدا راند

5. چون شد از هر دو طرف صفها راست

6. بانگ جنگ‌آوری از صفها خاست،

7. آمد از بارگی خویش به زیر

8. با دلی همچو دل شیر، دلیر

9. زیر پهلو ز ردا فرش انداخت

10. تیغ همخوابه، سپر بالین ساخت

11. شد میان دو صف آنگونه به خواب

12. که شنیدند نفیرش اصحاب

13. مدت خواب چو گشت‌اش سپری

14. از سپر جست سرش دورتری

15. پشتی لشکر بیداران شد

16. رخنه‌بند صف همکاران شد

17. سائلی گفت که: «در روز نبرد

18. که ز هیبت بدرد زهرهٔ مرد،

19. دارم از خواب تو بسیار شگفت!»

20. شیخ خندان شد از آن نکته و گفت:

21. «گر بود ایمنی‌ات روز مصاف

22. کم ز شب‌های عروسی و زفاف،

23. ز قدمگاه توکل دوری

24. قائمی بر قدم مغروری

25. مرد را که‌ش نه به دل زنگ شکی‌ست

26. بستر خواب و صف جنگ یکی‌ست

27. کار اگر مشکل اگر آسان است،

28. همه با فضل ازل یکسان است

29. چون تو را عقد یقین آمد سست

30. هر چه آید به تو از سستی توست»


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
* کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم
شعر کامل
سعدی
* بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد
* که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ
شعر کامل
وحشی بافقی
* دامن صحرا نبرد از چهره ام گرد ملال
* می روم چون سیل تا دریا به فریادم رسد
شعر کامل
صائب تبریزی