جامی_هفت اورنگسبحة‌الابرار (فهرست)

قسمت 20 - سؤال و جواب ذوالنون با عاشق مفتون

1. والی مصر ولایت، ذوالنون

2. آن به اسرار حقیقت مشحون

3. گفت در مکه مجاور بودم

4. در حرم حاضر و ناظر بودم

5. ناگه آشفته جوانی دیدم

6. نه جوان، سوخته جانی دیدم

7. لاغر و زرد شده همچو هلال

8. کردم از وی ز سر مهر سؤال

9. که: «مگر عاشقی؟ ای شیفته مرد!

10. که بدین گونه شدی لاغر و زرد؟»

11. گفت: «آری به سرم شور کسی‌ست

12. که‌ش چو من عاشق رنجور بسی‌ست»

13. گفتمش: «یار به تو نزدیک است

14. یا چو شب روزت از او تاریک است؟

15. گفت: «در خانهٔ اوی‌ام همه عمر

16. خاک کاشانهٔ اوی‌ام همه عمر»

17. گفتمش: «یک‌دل و یک‌روست به تو

18. یا ستمکار و جفاجوست به تو؟»

19. گفت: «هستیم به هر شام و سحر

20. به هم آمیخته چون شیر و شکر»

21. گفتمش: « ... جا افتاده ... »

22. « ... جا افتاده ... »

23. لاغر و زرد شده بهر چه‌ای؟

24. سر به سر درد شده بهر چه‌ای؟»

25. گفت: «رو رو، که عجب بی‌خبری!

26. به کزین گونه سخن درگذری

27. محنت قرب ز بعد افزون است

28. جگر از هیبت قرب‌ام خون است

29. هست در قرب همه بیم زوال

30. نیست در بعد جز امید وصال

31. آتش بیم دل و جان سوزد

32. شمع امید روان افروزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده‌ست؟
* وی باغ لطافت به رویت که گزیده‌ست؟
شعر کامل
سعدی
* کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
* تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
شعر کامل
سعدی
* جهان چون بزاری برآید همی
* بدو نیک روزی سرآید همی
شعر کامل
فردوسی