خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 212

1. کو صبح که بار شب کشیدم

2. در راه بلا تعب کشیدم

3. صبرم نکشید تا سحر زآنک

4. از موکب غم شغب کشیدم

5. جان هم نکشد به حیله تا روز

6. من تا به سحر عجب کشیدم

7. زنده به امید صبح ماندم

8. تا صبح بدین سبب کشیدم

9. دارم ز خمار چشم میگون

10. بی‌آنکه می طرب کشیدم

11. صبحا به گلاب ژاله بنشان

12. این درد سری که شب کشیدم

13. بر چرخ کمان کشیدم از دل

14. کز آتش دل لهب کشیدم

15. تیرم همه بر نشانه شد راست

16. هر چند کمان به چپ کشیدم

17. پر آبله شد لبم ز بس تف

18. کز سینه به سوی لب کشیدم

19. گویند لب تو را چه افتاد

20. این عذر نهم که تب کشیدم

21. کردم طلب و نیافتم اهل

22. اکنون قدم از طلب کشیدم

23. خاقانی‌وار خط واخواست

24. بر عالم بوالعجب کشیدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست
* پیش مردم شمع در بر می کشد پروانه را
شعر کامل
صائب تبریزی
* به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب
* جهان و کار جهان بی‌ثبات و بی‌محل است
شعر کامل
حافظ
* ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
* دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
شعر کامل
سعدی