خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 26

1. آگه نه‌ای که بر دلم از غم چه درد خاست

2. محنت دواسبه آمد و از سینه گرد خاست

3. بر سینه داغ واقعه نقش‌الحجر بماند

4. وز دل برای نقش حجر لاجورد خاست

5. جان شد سیاه چون دل شمع از تف جگر

6. پس همچو شمع از مژه خوناب زرد خاست

7. هم سنگ خویش گریهٔ خون راندم از فراق

8. تا سنگ را ز گریهٔ من دل به درد خاست

9. در کار عشق دیده مرا پایمرد بود

10. هر دردسر که دیدم ازین پایمرد خاست

11. دل یاد کرد یار فراموش کی کند

12. در خون نشستن من ازین یاکرد خاست

13. دل تشنهٔ مرادم و سیر آمده ز عمر

14. دل بین کز آتش جگرش آبخورد خاست

15. دردا که بخت من چو زمین کند پای گشت

16. این کناپائی از فلک تیزگرد خاست

17. در تخت نرد خاکی اسیر مششدرم

18. زین مهرهٔ دو رنگ کز این تخته‌نرد خاست

19. خصمم که پایمال بلا دید دست کوفت

20. تا باد سردم از دم گردون نورد خاست

21. گر باد خیزد ای عجب از دست کوفتن

22. از دست کوب خصم مرا باد سرد خاست

23. خاقانیا منال که غم را چو تو بسی است

24. کاول نشست جفت و به فرجام فرد خاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
* به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
شعر کامل
مولوی
* آیینه سکندر جام می است بنگر
* تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
شعر کامل
حافظ
* ای باد خوش که از چمن عشق می‌رسی
* بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست
شعر کامل
مولوی