خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 293

1. آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او

2. هم ناخنی کمتر نگشت اندوه روز افزون او

3. دل خاک آن خون خواره شد تا آب او یک‌باره شد

4. صیدی کزو آواره شد خاکش بهست از خون او

5. از جور او خون شد دلم وز دست بیرون شد دلم

6. در کار او چون شد دلم چون کار کرد افسون او

7. کردم حسابش جو به جو در دستخون دیدم گرو

8. جوجو شد از غم نو به نو بی‌روی گندم‌گون او

9. پیرامن کویش به شب خصمان خاقانی طلب

10. هرجا که گنج است ای عجب ماری است پیرامون او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
* توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد
شعر کامل
حافظ
* چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
* چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
شعر کامل
سعدی
* با غریبان لطف بی‌اندازه کن
* تا رود نامت به نیک در دیار
شعر کامل
سعدی