خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 315

1. درا تا سیل بنشانم ز دیده

2. گهر در پایت افشانم ز دیده

3. بیا از گرد ره در دیده بنشین

4. که گرد راه بنشانم ز دیده

5. مگر دان سر ز من تا خون چشمم

6. سوی دل باز گردانم ز دیده

7. چنان بر دیده بندم نقش رویت

8. که نقش خلد برخوانم ز دیده

9. گه از بازوی و ران سازم کنارت

10. گهی بازوی خون رانم ز دیده

11. چو آئی سوی خاقانی دم نزع

12. به دید تو دود جانم ز دیده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن که مسلسل نمود طرهٔ لیلی
* خواست که مجنون اسیر سلسله باشد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
* کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
شعر کامل
حافظ
* تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
* و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
شعر کامل
سعدی