خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 328

1. کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی

2. ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی

3. راندی به گوش اول صد فصل دل‌فریبم

4. و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی

5. آن لابه‌های گرمت ز اول بسوخت جانم

6. زیرا که همچو آتش، یک‌سر همه زبانی

7. از تو وفا نخیزد، دانی که نیک دانم

8. وز من جفا نیاید، دانم که نیک دانی

9. از خون من فرستی هردم نوالهٔ هجر

10. یک ره به خوان وصلم ناکرده میهمانی

11. هستم بر آنکه خود را بی‌تو ز خود برآرم

12. هرچند می‌سگالم تو نیز هم برآنی

13. خاقانی این جفاها از تو عجب ندارد

14. کاخر نه در جهانی، پروردهٔ جهانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
* بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
شعر کامل
حافظ
* ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
* ببین که در طلبت حال مردمان چون است
شعر کامل
حافظ
* چشم گریست خون و دل گفت که یاس من نگر
* زانکه خزان وصل را یاسمنم، دریغ من
شعر کامل
خاقانی