خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 84

1. بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت

2. ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت

3. نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود

4. بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت

5. دروغ است آن کجا گویند کز سنگ

6. فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت

7. دل یار است سنگین پس چه معنی

8. که عشق او عقیق از چشم من ساخت

9. من از دل آن زمانی دست شستم

10. که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت

11. کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک

12. هلاک خویشتن از خویشتن ساخت

13. به کرم پیله می‌ماند دل من

14. که خود را هم به دست خود کفن ساخت

15. ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل

16. نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آمد خجسته مهرگان، جشن بزرگ خسروان
* نارنج و نار و اقحوان، آورد از هر ناحیه
شعر کامل
منوچهری
* از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش
* کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
شعر کامل
حافظ
* سینه را دل چاک می سازد به امید وصال
* پسته را شوق شکر در پوست خندان می کند
شعر کامل
صائب تبریزی