خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 207

1. شمع ما مامول هر پروانه نیست

2. گنج ما محصول هر ویرانه نیست

3. کی شود در کوی معنی آشنا

4. هر که او از آشنا بیگانه نیست

5. ترک دام و دانه کن زیرا که مرغ

6. هیچ دامی در رهش جز دانه نیست

7. در حقیقت نیست در پیمان درست

8. هر که او با ساغر و پیمانه نیست

9. پند عاقل کی کند دیوانه گوش

10. زانکه عاقل نیست کو دیوانه نیست

11. نیست جانش محرم اسرار عشق

12. هر کرا در جان غم جانانه نیست

13. گر چه ناید موئی از زلفش بدست

14. کیست کش موئی از و در شانه نیست

15. گفتمش افسانه گشتم در غمت

16. گفت این دم موسم افسانه نیست

17. گفتمش بتخانه ما را مسجدست

18. گفت کاینجا مسجد و بتخانه نیست

19. گفتمش بوسی بده گفتا خموش

20. کاین سخنها هیچ درویشانه نیست

21. گفتمش شکرانه را جان می‌دهم

22. گفت خواجو حاجت شکرانه نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون سرو اگر چنانکه سرافرازیت هواست
* چون نی بقصد بی سر و پایان کمر مبند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
* حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
شعر کامل
سعدی
* حذر از پیروی نفس که در راه خدای
* مردم افکن‌تر ازین غول بیابانی نیست
شعر کامل
سعدی