خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 226

1. دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت

2. ما را چون دود بر سر آتش نشاند و رفت

3. مخمور بادهٔ طرب انگیز شوق را

4. جامی نداد و زهر جدائی چشاند و رفت

5. گفتم مگر بحیله بقیدش در آورم

6. از من رمید و توسن بختم رماند و رفت

7. چون صید او شدم من مجروح خسته را

8. در بحر خون فکند و جنیبت براند و رفت

9. جانم چو رو به خیمه روحانیان نهاد

10. تن را در این حظیره سفلی بماند و رفت

11. خون جگر چون در دل من جای تنگ یافت

12. گلگون ز راه دیده ز صحرا براند رفت

13. گل در حجاب بود که مرغ سحرگهی

14. آمد بباغ و آنهمه فریاد خواند و رفت

15. چون بنده را سعادت قربت نداد دست

16. بوسید آستانه و خدمت رساند و رفت

17. برخاک آستان تو خواجو ز درد عشق

18. دامن برین سراچه خاکی فشاند و رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شقایق بر سر هر کوه چون رخسار دلبر شد
* بنفشه بر لب هر جوی چون زلفین جانان شد
شعر کامل
امیر معزی
* حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
* جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* دل تهی ناشده از خویش به جایی نرسد
* تا بود پر ز شکر نی به نوایی نرسد
شعر کامل
صائب تبریزی