خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 346

1. گویند که صبرآتش عشقت بنشاند

2. زان سرو قد آزاد نشستن که تواند

3. ساقی قدحی زان می دوشینه بمن ده

4. باشد که مرا یکنفس از خود برهاند

5. موری اگر از ضعف بگیرد سردستم

6. تا دم بزنم گرد جهانم بدواند

7. افکند سپهرم بدیاری که وجودم

8. گر خاک شود باد به کرمان نرساند

9. فریاد که گر تشنه در این شهر بمیرم

10. جز دیده کس آبی بلبم بر نچکاند

11. گویم که دمی با من دلسوخته بنشین

12. برخیزد و برآتش تیزم بنشاند

13. چون می‌گذری عیب نباشد که بپرسی

14. کان خستهٔ دلسوخته چون می‌گذراند

15. برحسن مکن تکیه که دوران لطافت

16. با کس بنمی ماند و کس با تو نماند

17. دانی که چرا نام تو در نامه نیارم

18. زیرا که نخواهم که کسی نام تو داند

19. روزی که نماند ز غم عشق تو خواجو

20. اسرار غمش برورق دهر بماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نقد حیرتخانهٔ هستی صدایی بیش نیست
* ای عدم نامی به دست آورده‌ای موجود باش
شعر کامل
بیدل دهلوی
* امشب که از فروغ رخش، لاله داغ بود
* شبنم، سپند مجمر گلهای باغ بود
شعر کامل
حزین لاهیجی
* گلی که از عرق شرم دیده بان دارد
* خط امان ز شبیخون بلبلان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی