خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 352

1. گل اندامی که گلگون می‌دواند

2. بدان نازک تنی چون می‌دواند

3. بگاه جلوه از چابک سواری

4. فرس بر شاه گردون می‌دواند

5. مگر خونم بخواهد ریخت امشب

6. که برعزم شبیخون می‌دواند

7. چو گلگون سرشکم مردم چشم

8. ز راه دیده بیرون می‌دواند

9. چنانش گرم رو بینم که چون آب

10. دمادم تا بجیحون می‌دواند

11. برو در خواهد آمد خون چشمم

12. بدین گرمی که گلگون می‌دواند

13. سپهرم در پی خورشید رویان

14. بگرد ربع مسکون می‌دواند

15. چنین کز چشم خواجو می‌رود اشک

16. عجب نبود گرش خون می‌دواند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با مدعی بگوی که ما خود شکسته‌ایم
* محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی
شعر کامل
سعدی
* شرطست نه بر چشمه که بر چشم نشانند
* مانند تو سروی که ز بستان بدر آید
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
* باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
شعر کامل
سعدی