خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 362

1. ای ساربان به قتل ضعیفان کمر مبند

2. بر گیر بارم از دل و بار سفر مبند

3. در اشک ما نگه کن و از سیم در گذر

4. بر روی ما نظر فکن و نقش زر مبند

5. ما را چو در سلاسل زلفت مقیدیم

6. پای دل شکسته بزنجیر درمبند

7. فرهاد را مکش بجدائی و در غمش

8. هر دم خروش و غلغله در کوه و در مبند

9. ای دل مگر بیاد نداری که گفتمت

10. چندین طمع برآن بت بیدادگر مبند

11. ور آبروی بایدت ای چشم درفشان

12. بر یاد لعل او سر درج گهر مبند

13. ای باغبان گرم ندهی ره بپای گل

14. گلزار را بروی من خسته در مبند

15. چون سرو اگر چنانکه سرافرازیت هواست

16. چون نی بقصد بی سر و پایان کمر مبند

17. چشمم که در هوای رخت بازگشته است

18. مرغ دل مرا مشکن بال و پر مبند

19. بی جرم اگر چه از نظر افکنده‌ئی مرا

20. بگشای پرده از رخ و راه نظر مبند

21. خواجو چو نیست در شب هجران امید روز

22. با تیره شب بسر برو دل در سحر مبند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
* چه دست‌ها که ز دست تو بر خداوند است
شعر کامل
سعدی
* چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
* نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم
شعر کامل
حافظ
* به شب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی
* ستاک نسترن گویی بت لاغر میانستی
شعر کامل
فرخی سیستانی