خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 369

1. ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند

2. مدام معتکف آستان خمارند

3. از آن به خاک درت مست می‌سپارم جان

4. که هم بکوی تو مستم بخاک بسپارند

5. چرا بهیچ شمارند می پرستان را

6. که ملک روی زمین را بهیچ نشمارند

7. هر آن غریب که خاطر بخوبرویان داد

8. غریب نبود اگر خاطرش بدست آرند

9. ز بیدلان که ندارند بی تو صبر و قرار

10. روا مدار جدائی که خود ترا دارند

11. چو سایه راه نشینان بپای دیوارت

12. اگر به فرق نپویند نقش دیوارند

13. ز سر برون نکنم آرزوی خاک درت

14. در آن زمان که مرا خاک بر سر انبارند

15. بکنج صومعه آنها که ساکنند امروز

16. چو بلبلان چمن در هوای گلزارند

17. ز خانه خیمه برون زن که اهل دل خواجو

18. شراب و دامن صحرا ز دست نگذارند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اشک طرف دیده را گردید و رفت
* اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
شعر کامل
پروین اعتصامی
* کنون شاد گشتم به آواز تو
* بدین خوب گفتار با ناز تو
شعر کامل
فردوسی
* جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
* خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم
شعر کامل
حافظ