خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 418

1. دوشم وطن بجز در دیر مغان نبود

2. قوت روان من ز شراب مغانه بود

3. بود از خروش مرغ صراحی سماع من

4. وز سوز سینه هر نفسم جز فغان نبود

5. دل را که بود بی خبر از جام سرمدی

6. جز لعل جانفزای بتان کام جان نبود

7. طاوس جلوه ساز گلستان عشق را

8. بیرون ز صحن روضهٔ قدس آشیان نبود

9. کس در جهان نبود مگر یار من ولیک

10. گرد جهان بگشتم و او در جهان نبود

11. بر هر طرف ز عارض آن ماه دلستان

12. دیدم گلی شکفته که در گلستان نبود

13. همچون کمر بگرد میانش درآمدم

14. او را میان ندیدم و او درمیان نبود

15. جز خون دل که آب رخم را بباد داد

16. در جویبار چشم من آب روان نبود

17. گفتم کرانه بگیرم از آشوب عشق او

18. وین بحر را چو نیک بدیدم کران بود

19. کون ومکان بگشتم و در ملک هر دو کون

20. او را مکان ندیدم و بی او مکان نبود

21. خواجو گهی بنور یقین راه باز یافت

22. کز خویشتن برون شد و اینم گمان نبود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید
* از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است
شعر کامل
رهی معیری
* مباش وقت سحر بی ستاره ریزی اشک
* که نور چهره گردون ز گریه سحری است
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
* در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
شعر کامل
حافظ