خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 478

1. ز شهریار که آید که حال یار بگوید

2. رسد به بنده و رمزی ز شهریار بگوید

3. بعندلیب نسیمی ز گلستان برساند

4. بمرغ زار حدیثی ز مرغزار بگوید

5. هر آنچه گوید از اوصاف دلبران دل رامین

6. ز حسن ویس گل اندام گلعذار بگوید

7. بدان قرار که دلبستگی نماید و فصلی

8. از آن دو زلف پریشان بیقرار بگوید

9. بگو که پرده‌سرا ساز را بساز درآرد

10. مگر ترانه‌ئی از قول آن نگار بگوید

11. کدام ذره که از آفتاب روی بتابد

12. کدام یار که ترک دیار یار بگوید

13. چه سود نرگس سرمست را نصیحت بلبل

14. که هیچ فائده نبود اگر هزار بگوید

15. کسیکه در دم صبح از خمار جان به لب آرد

16. کجا به ترک می لعل خوشگوار بگوید

17. ز نوبهار چه پرسد نشان روی تو خواجو

18. چرا که باد بود هر چه نوبهار بگوید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم
* ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
شعر کامل
سعدی
* با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای
* بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما
شعر کامل
حافظ
* روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
* وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
شعر کامل
حافظ