خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 483

1. ای پیر مغان شربتم از درد مغان آر

2. وز درد من خسته مغانرا بفغان آر

3. چون ره بحریم حرم کعبه ندارم

4. رختم بسر کوی خرابات مغان آر

5. مخمور دل افروخته را قوت روان بخش

6. مخمور جگر سوخته را آب روان آر

7. تا کی کشم از پیر و جوان محنت و بیداد

8. پیرانه سرم آگهی از بخت جوان آر

9. از حادثهٔ دور زمان چند کنی یاد

10. پیغامم از آن نادرهٔ دور زمان آر

11. ای شمع که فرمود که در مجلس اصحاب

12. اسرار دل سوخته از دل بزبان آر

13. ساقی چو خروس سحری نغمه برآرد

14. پرواز کن و مرغ صراحی بمیان آر

15. چون طائر روحم ز قدح باز نیاید

16. او را بمی روح فزا در طیران آر

17. رفتی و بجان آمدم از درد دل ریش

18. باز آی و دلم را خبر از عالم جان آر

19. خواجو بصبوحی چو می تلخ کنی نوش

20. عقل از لب جان پرور آن بسته دهان آر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
* که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
شعر کامل
حافظ
* هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
* کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
شعر کامل
حافظ
* سلامی چو بوی خوش آشنایی
* بدان مردم دیده روشنایی
شعر کامل
حافظ