خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 506

1. گر یار یار باشدت ای یار غم مخور

2. گنجت چو دست می‌دهد از مار غم مخور

3. بر مقتضای قول حکیمان روزگار

4. اندک بنوش باده و بسیار غم مخور

5. دستار صوفیانه و دلق مرقعت

6. گر رهن شد بخانهٔ خمار غم مخور

7. کارت چو شد ز دست و تو انکار می‌کنی

8. اقرار کن برندی و زانکار غم مخور

9. چون دوست در نظر بود از دشمنت چه غم

10. چون گل بدست باشدت از خار غم مخور

11. با طلعت حبیب چه اندیشه از رقیب

12. چون یار حاضرست ز اغیار غم مخور

13. گردرد دل دوا شود ایدوست شاد زی

14. ور غمگسار غم بود ای یار غم مخور

15. چون زر به دست نیست ز طرار غم مدار

16. چون سر ز دست رفت ز دستار غم مخور

17. خواجو مدام جرعهٔ مستان عشق نوش

18. وز اعتراض مردم هشیار غم مخور


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از صحبت مردم دل ناشاد گریزد
* چون آهوی وحشی که ز صیاد گریزد
شعر کامل
رهی معیری
* ضرورتست که پیش تو پنجه نگشایم
* مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* از دو عالم دست کوته کن چو سرو آزاده‌وار
* کانکه کوته دست باشد در جهان سرور شود
شعر کامل
خواجوی کرمانی