خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 518

1. کار من شکسته بسامان رسید باز

2. درد من ضعیف بدرمان رسید باز

3. شاخ امید من گل صد برگ بار داد

4. مرغ مراد من بگلستان رسید باز

5. از بارگاه مکرمت عام خسروی

6. تشریف خاص بین که بدربان رسید باز

7. آدم که آب کوثرش از دیده رفته بود

8. چون گل به صحن گلشن رضوان رسید باز

9. دیوان کنون حکومت دیوان کجا کنند

10. کانگشتری بدست سلیمان رسید باز

11. یکساله ره ز طرف چمن دور بود گل

12. لیکن بکام دوست ببستان رسید باز

13. یعقوب کو به کلبه احزان مقیم بود

14. نا گه بوصل یوسف کنعان رسید باز

15. بی تاج مانده بود سرتخت سلطنت

16. و اکنون چه غم که سنجق سلطان رسید باز

17. ای دل مباش طیره که جانم ز تیرگی

18. همچون خضر بچشمهٔ حیوان رسید باز

19. چندین چه نالی از شب دیجور حادثات

20. روشن برآ که صبح درفشان رسید باز

21. خواجو مسوز رشتهٔ جان را ز تاب دل

22. کان شمع شب فروز به ایوان رسید باز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتمش سوختم از عشق تو تعجیل مکن
* گرچه عمری و بُوَد عادت عمر استعجال
شعر کامل
جامی
* این صورت بت چیست اگر خانه کعبه‌ست
* وین نور خدا چیست اگر دیر مغانه‌ست
شعر کامل
مولوی
* هر چند که گردید چو کافور مرا موی
* دل سرد نگردید ز دنیا سرمویی
شعر کامل
صائب تبریزی