خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 569

1. به شهریار بگوئید حال این درویش

2. به شهریار برید آگهی از این دل ریش

3. مدد کنید که دورست آب و ما تشنه

4. حرامی از عقب و روز گرم و ره در پیش

5. توانگران چو علم برکنار دجله زنند

6. مگر دریغ ندارند آبی از درویش

7. اگر تو زهر دهی همچو شهد نوش کنم

8. به حکم آنکه ز دست تو نوش باشد نیش

9. به نوک ناوک چشم تو هر که قربان شد

10. ازو چه چشم توان داشتن رعایت کیش

11. از آستان تو دوری نکردم اندیشه

12. چرا که گوش نکردم بعقل دور اندیش

13. اگر گرفت دلم ترک خویش و بیگانه

14. غریب نیست که بیگانه گشته است از خویش

15. به عشوه آهوی روباه باز صیادت

16. چنان برد دل مردم که گرگ گرسنه میش

17. بیا و پرده برافکن که هست خواجو را

18. شکیب کم ز کم و اشتیاق بیش از بیش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برون از خود ندارد چاره ای درد دل عاشق
* همان کف مرهم کافور باشد زخم دریا را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ره نیکمردان آزاده گیر
* چو استاده‌ای دست افتاده‌گیر
شعر کامل
سعدی
* هله نومید نباشی که تو را یار براند
* گرت امروز براند نه که فردات بخواند
شعر کامل
مولوی