خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 722

1. ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان

2. لعل زمرد نقاب گوهر یاقوت کان

3. زلف تو هندو نژاد لعل تو کوثر نهاد

4. هندوی آتش نشین کوثر آتش نشان

5. چشم گهر پاش من قلزم سیماب ریز

6. و آه جگر تاب من صرصرآتش فشان

7. کاکل مشکین تو غالیه برنسترن

8. سنبل پرچین تو سلسله بر ارغوان

9. هندوی زلف ترا بر شه خاور کمین

10. زنگی خال ترا بر طرف چین مکان

11. شام سحر پوش را کرده ز مه تکیه جای

12. چشمهٔ خورشید را بسته ز شب سایبان

13. روی تو و خط سبز آینهٔ چین و زنگ

14. لعل تو و خال لب طوطی و هندوستان

15. موی میانت که آن یک سر مو بیش نیست

16. نیست تو گوئی از او یک سر مو در میان

17. گر چه ز سر تا قدم در شب حیرت بسوخت

18. زنده دل آمد چو شمع خواجوی آتش زبان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گویند قرابه گر مسلمان نبود
* او را تو چه گویی که کدو می‌سازد
شعر کامل
خیام
* سلامت همه آفاق در سلامت توست
* به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
شعر کامل
حافظ
* طبیبا هر که را بیماری هجران فگند از پا
* اجل پیش از تو بر بالین آن بیمار پیدا شد
شعر کامل
هلالی جغتایی