خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 787

1. دوش می‌کردم سوال از جان که آن جانانه کو

2. گفت بگذر زان بت پیمان شکن پیمانه کو

3. گفتمش پروانهٔ شمع جمال او منم

4. گفت اینک شمع را روشن ببین پروانه کو

5. گفتمش دیوانهٔ زنجیر زلفش شد دلم

6. گفت اینک زلف چون زنجیر او دیوانه کو

7. گفتمش کی موی او در شانه ما اوفتد

8. گفت بی او نیست یک مو در دو عالم شانه کو

9. گفتمش در دامی افتادم ببوی دانه‌ئی

10. گفت عالم سربسر دامست آخر دانه کو

11. گفتمش دردانهٔ دریای وحدت شد دلم

12. گفت در دریا شو و بنگر که آن دردانه کو

13. گفتمش نزدیک ما بتخانه و مسجد یکیست

14. گفت عالم مسجدست ای بی بصر بتخانه کو

15. گفتمش ما گنج در ویرانهٔ دل یافتیم

16. گفت هر کنجی پر از گنجی بود ویرانه کو

17. گفتمش کاشانه جانانه در کوی دلست

18. گفت خواجوگر تو زانکوئی بگو جانانه کو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رفته پایم به گل از پرتو چشم تر خویش
* نخل شمعم که بود ریشه من در سر خویش
شعر کامل
صائب تبریزی
* جعد بنفشه بین ز نسیم سحرگهی
* همچون شکنج طره خوبان گرفته خم
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی می کنند
* چهره امروز در آیینه فردا خوش است
شعر کامل
صائب تبریزی