خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 814

1. زهی ربوده خیال تو خوابم از دیده

2. گشوده آتش مهر تو آبم از دیده

3. فروغ روی تو تا دیده‌ام ز زیر نقاب

4. نمی‌رود همه شب آفتابم از دیده

5. چو رنگ و بوی گل و سنبل تو کردم یاد

6. گلم ز یاد برفت و گلابم از دیده

7. شب دراز ندانم دو چشم جادویت

8. چه سحر کرد که بربود خوابم از دیده

9. ز دست دیده و دل در عذاب می‌بودم

10. چو دل نماند کنون در عذابم از دیده

11. ندانم از من بیدل چه دید مردم چشم

12. که ریخت خون دل دردیابم از دیده

13. بدیده دیده خون ریزم ار بریزد خون

14. چو در دو دیده توئی رخ نتابم از دیده

15. چه کیمیاست غمت کز خواص او خیزد

16. زرم ز چهره و سیم مذابم از دیده

17. بشد چو لعل تو بگشود درج لؤلؤ را

18. گهر ز خاطر و در خوشابم از دیده

19. گهی که جام صبوحی کشم بود حاصل

20. کبابم از دل ریش و شرابم از دیده

21. حدیث لعل تو خواجو چو در میان آورد

22. فتاد دانهٔ یاقوت نابم از دیده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سروبالایی به صحرا می‌رود
* رفتنش بین تا چه زیبا می‌رود
شعر کامل
سعدی
* دوستی با ناتوانان مایه روشندلی است
* موم چون با رشته سازد شمع محفل می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* دیدن روی تو ظلم است و ندیدن کردن مشکل است
* چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی