خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 868

1. شبست و خلوت و مهتاب و ساغر ای بت ساقی

2. بریز خون صراحی بیار باده باقی

3. خوشا بوقت سحر بر سماع بلبل شب خیز

4. شراب راوقی از دست لعبتان رواقی

5. تو خضر وقتی و شب ظلمتست در قدح آویز

6. که باده آب حیاتست خاصه از لب ساقی

7. نوای نغمهٔ عشاق از اصفهان چه خوش آید

8. مرا که میل عراقست و شاهدان عراقی

9. دوای درد جدایی کجا به صبر توان کرد

10. بیار شربت وصل ار طبیب درد فراقی

11. مقیم طاق دو ابروی تست مردم چشمم

12. وگر چه جفت غمم بیتو در زمانه تو طاقی

13. کجا بگرد سمندت رسد پیادهٔ مسکین

14. بدین صفت که تو گردون خرام برق براقی

15. تو آفتاب بلندی ولی زوال نداری

16. تو ماه مهرفروزی ولی بری ز محاقی

17. تو خون خواجو اگر می‌خوری غریب نباشد

18. که از نتیجهٔ خونخواران جنگ براقی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه شادی و عشرت باشد، ای دوست
* در آن خانه که مهمانش تو باشی
شعر کامل
عراقی
* شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی
* که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
شعر کامل
حافظ
* بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
* حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی
شعر کامل
صائب تبریزی