خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 919

1. خوشا وقتی که از بستانسرائی

2. برآید نغمهٔ دستانسرائی

3. بده ساقی که صوفی را درین راه

4. نباشد بی می صافی صفائی

5. اگر زر می‌زنی در ملک معنی

6. به از مستی نیابی کیمیائی

7. سحاب از بی حیائی بین که هر دم

8. کند با دیدهٔ ما ماجرائی

9. چه باشد گر ز عشرتگاه سلطان

10. بدرویشی رسد بانگ نوائی

11. درین آرامگه چندانکه بینم

12. نبینم بیریائی بوریائی

13. و گر خود نافهٔ مشک تتارست

14. نیابم اصل او را بی‌خطائی

15. سریر کیقباد و تاج کسری

16. نیرزد گرد نعلین گدائی

17. اگر خواهی که خود را بر سر آری

18. بباید زد بسختی دست و پائی

19. درین وادی فرو رفتند بسیار

20. که نشنیدند آواز درائی

21. ندارم چشم در دریای اندوه

22. که گیرد دست خواجو آشنائی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
* در ترازوی مکافات برابر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
* کآب حیات می‌خورد از جویبار حسن
شعر کامل
حافظ
* پی افگندم از نظم کاخی بلند
* که از باد و بارانش نیاید گزند
شعر کامل
فردوسی