مسعود سعد سلمان_دیوانقطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 115 - ستایش

1. ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو

2. کرده جوان جهان را بخت جوان تو

3. نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست

4. با سعد و با علوست همیشه قران تو

5. گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو

6. تابنده آفتابی و تخت آسمان تو

7. خنجر درخش گردد در کف دست تو

8. چون باره ابر گردد در زیر ران تو

9. بوسد چو بر نشینی دولت رکاب تو

10. گیرد چو حمله آری نصرت عنان تو

11. بر شخص بت پرستی و بر مغز کافری

12. زخم سبک گذارد گرز گران تو

13. از شخص جانفزای تو در شخص ملک جان

14. باد آفرین ایزد بر شخص و جان تو

15. تا بر میان جوزا بسته بود کمر

16. از ملک باد بسته کمر بر میان تو

17. تا بوستان بود گل دولت شکفته باد

18. از روی دوستان تو در بوستان تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
* که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
شعر کامل
حافظ
* بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
* خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد
شعر کامل
مولوی
* چه سخن کرد به چشم و چه شکر گفت ز لب؟
* که رواج شکر و قیمت بادام برفت
شعر کامل
اوحدی