محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 128

1. حسن پری جلوه کرد دیو جنونم گرفت

2. ای دل بدخواه من مژده که خونم گرفت

3. من که شب غم زدم بس خم از اقلیم عشق

4. تفرقه چونم شناخت حادثه چونم گرفت

5. خنجر جور توام سینه به نوعی شکافت

6. کاب دو چشم از برون راه درونم گرفت

7. بهر رضای توام چرخ ز قصر حیات

8. خواست به زیر افکند بخت نگونم گرفت

9. هیچ گه از جرم عشق گرم به خونم نگشت

10. خوی تو در عاشقی بس که زبونم گرفت

11. عشق که تسخیر من از خم زلف تو کرد

12. در خم من سالها داشت کنونم گرفت

13. محتشم از مردمان بود دل من رمان

14. رام پری چون شدم گرنه جنونم گرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
* وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
شعر کامل
حافظ
* گل چو درگیرد چراغ از شمع کافوری صبح
* بلبل شوریده چون پروانه ناپروا شود
شعر کامل
سلمان ساوجی
* سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
* اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
شعر کامل
صائب تبریزی