محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 149

1. زهی ز تو دل ناوک سزای من مجروح

2. دلت مباد به تیر دعای من مجروح

3. عجب مدان که به تیر دعا شود دل سنگ

4. ز شست خاطر ناوک گشای من مجروح

5. شکست شیشهٔ دل در کفش که می‌خواهد

6. به شیشه ریزه آزار پای من مجروح

7. ز خاک تربت من گل دمید و هست هنوز

8. ز خار گلی داغهای من مجروح

9. جراحت دل ریشم ازین قیاس کنید

10. که هست صد دل بی‌غم برای من مجروح

11. دلم ز سوزن الماس درد خون شد و گشت

12. درون هم از دل الماس سای من مجروح

13. شد از دم تو مسیحا نفس دل مرده

14. دواپذیر و دل بی‌دوای من مجروح

15. خدنگ هجر تو زود از کمان حادثه جست

16. ز ما سوا نشد و ماسوای من مجروح

17. نماند محتشم از دوستان دلی که نشد

18. ز سوز گریه بر های‌های من مجروح


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سروبالای من آن گه که درآید به سماع
* چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد
شعر کامل
حافظ
* آن که پیش لب شیرین تو ای چشمه نوش
* آفرین گفته و دشنام شنوده است منم
شعر کامل
رهی معیری
* ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
* چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد
شعر کامل
حافظ