محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 168

1. فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد

2. که پادشاه جهان رشگ بر گدا دارد

3. بخشت زیر سر و خواب امن و کنج حضور

4. کسی که ساخت سر سروری کجا دارد

5. دلی که جا به دلی کرد احتیاج کجا

6. به کاخ دلکش و ایوان دلگشا دارد

7. ندای ترک تکبر صفیر آن مرغ است

8. که جا بگوشهٔ ایوان کبریا دارد

9. وجود ما به امید نوازش تو بس است

10. که احتیاج به یک ذره کیمیا دارد

11. شکفته قاصدی از ره رسید ای محرم

12. برو ببین چه خبر از نگار ما دارد

13. اگر حبیب توئی مشکلی ندارد عشق

14. اگر طبیب توئی درد هم دوا دارد

15. چو کشتیم بدو عالم ز من مجو بحلی

16. که کشتهٔ تو ازین بیش خون‌بها دارد

17. بسوز محتشم از آفتاب نقد و بساز

18. که روز هجر شب وصل در قفا دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
* خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
شعر کامل
حافظ
* تفاوتی نکند قدر پادشایی را
* که التفات کند کمترین گدایی را
شعر کامل
سعدی
* یادگار جگر سوخته مجنون است
* لاله ای چند که از دامن صحرا برخاست
شعر کامل
صائب تبریزی