محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 185

1. که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد

2. روز ما را ز شب تیره بتر خواهی کرد

3. خیمه در کوه و بیابان زده با لاله ز حان

4. خانهٔ عیش مرا زیر وزبر خواهی کرد

5. که برین بود که من گشته ز عشقت مجنون

6. تو ره بادیه را بیهوده سر خواهی کرد

7. سوی دشت آهوی خود را به چرا خواهی برد

8. آهوان را ز چراگاه به در خواهی کرد

9. که خبر داشت که یک شهر در اندیشهٔ تو

10. تو نهان از همه آهنگ سفر خواهی کرد

11. محملت را تتق از پردهٔ شب خواهی بست

12. ناقه‌ات زاهدی از بانگ سحر خواهی کرد

13. کس چه دانست شد من که بر هجر و وصال

14. ملک را حصه به میزان نظر خواهی کرد

15. دست از صاحبی ملک دلم خواهی داشت

16. هوس یوسف مصری دگر خواهی کرد

17. که در اندیشهٔ این بود که از جیب غرور

18. سر جرات تو برین مرتبه برخواهی کرد

19. این زمان تاب ببینم چقدر خواهی داشت

20. این زمان صبر ببینم چقدر خواهی کرد

21. نه رخ از هم رهی اهل نظر خواهی تافت

22. نه ز بدبین و ز بد خواه حذر خواهی کرد

23. محتشم گفتم از آن آینه رو دست مدار

24. رو به بی‌تابی و بی‌صبری اگر خواهی کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
* دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
شعر کامل
حافظ
* ز تور اندر آمد نخستین ستم
* که شاهی چو ایرج شد از تخت کم
شعر کامل
فردوسی
* ابجد عشق مجاز از نونیازان خوشنماست
* پیر گشتی واگذار این بازی طفلانه را
شعر کامل
صائب تبریزی