محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 342

1. آهوی او که بود بیشه دل صیدگهش

2. می‌گدازد جگر شیر ز طرز نگهش

3. از بدآموزی آن غمزه نمی‌گردد سیر

4. ناز کافتاده به دنبالهٔ چشم سیهش

5. دو جهان گشته به حسنی که اکر در عرصات

6. به همان حسن درآید گذرند از گنهش

7. مه جبینی ز زمین خاسته کز قوت حسن

8. پنجه در پنجهٔ خورشید فکند است مهش

9. وای بر ملک دل و دین که شد آخر ز بتان

10. نامسلمان پسری فتنه‌گری پادشهش

11. چکند گر نکند خانهٔ مردم ویران

12. پادشاهی که به جز فتنه نباشد سپهش

13. محتشم در گذر آن چشم که من دیدم دوش

14. جبرئیل ار گذرد می‌زند از غمزه رهش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم
* به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم
شعر کامل
حافظ
* بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم
* سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود
شعر کامل
مولوی
* شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود
* تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود
شعر کامل
صائب تبریزی